دیوونه شدن مامان رایکا توسط نیم وجب بچه وروجک!
هر چیزی رو زمین باشه برمیداری میخوری. تکه های چیپس، کاکائو، شیرینی (که به لطف بابا ع ر همیشه رو زمین یافت میشه!) و حتی مووووووووووووو آخه چرا؟ دعوات هم که میکنم فقط میخندی. بعد مریض بشی من چه کار کنم اونوقت؟ ...
این دو 38 هفته و 5 روز دوست داشتنی
خواستنی ترین امروز 38 هفته و 5 روز از تولدت میگذره، 38 هفته و 5 روز هم تو دلم بودی! این دو 38 هفته و 5 روز دوست داشتنی... 😍❤️ ...
طناز من
همین یک ساعت پیش داشتم با مامانم تلفنی صحبت میکردم. آنی کنارم بازی میکرد و صداش میومد. مامان گفت گوشی رو بذار گوشش باهاش حرف بزنم! همیشه این کارو که میکردم آنی کاملا ساکت میشد، میخندید و میخواست تلفن رو بخوره. اما این بار برعکس متوجه صدای مامان شد و شروع کرد به زبون خودش یه چیزایی گفتن. مامانم خیلی براش جالب بود گفت چی میگه ؟ من: اما هر دو خیلی خوشحال شدیم. اولین بار بود که آنی یه جورایی با تلفن حرف زد و نخواست بخوردش. کاملا به حرفای مامانم گوش میداد و جواب میداد. مامانم ازم خواست که حتما یادداشت کنم. منم با وجود خستگی اومدم و نوشتم. تازه جالب اینکه وقتی بعد از این تلفن خواستم بخوابونمش، یکهو دیدم سریع پستونکشو از دهنش در ...